محدوده ی شناخت ما از تاریخ اعتقادات و کشفیات درباره ی رنگ بسیار محدود و کوچک است. چرا که از گذشته های بسیار دور در تمام جوامع استفاده از رنگ متدوال بوده است و به همین علتعقاید گذشتگان درباره ی رنگ در یک بافت پیچیده و به هم مرتبط است.
ولی آن چیزی که معلوم ات این است که از حدود 3000 تا 1500 سال پیش از میلاد مسیح از رنگ استفاده می شده است.
نقاشی های غار های آلتامیرا در شمال اسپانیا و لاسکو در جنوب فرانسه شواهد این ادعا هستند. اما با شروع عصر کشاورزی در 6000 تا 7000 سای پیش از میلاد و با اختراع سفال و ایجاد مدنیت (مسائل دینی) استفاده از رنگ شکل کاربری اری پیدا کرد و وجود سفال های رنگین در سرزمین های بین النهرین –ایران و آسیای صغیر – که مربوط به 5000 سال پیش از میلاد است نشانگر این توسعه است .
غاز آلتامیرا در اسپانیا
غار شووه در فرانسه
غار لاسکو در فرانسه
در فاصله ی 3000 تا 1500 سال پیش از میلاد با کشف فلز و آلیاژ های فلزی و کشف سنگ های تزئینی (فیروزه و یشم) ساهت وسایل تزئینی و جواهر رونق گرفت و از این پس رنگ به عنوان یک عنصر زیبا ساز در مواد به کار گرفته شد. هنرمندان با به کار گیری رنگ در پارچه – شیشه – فلز – سنگ –چوپ و ... آثار هنری نفیس تری را به وجود آورد و روز به روز بر بر اهمیت رنگ افزوده شد. اولین نظریه ها در مورد رنگ افلاطون و ارسطو ارائه دادند. ولی اولین نظریه ی قابل تامل در مورد رنگ در دوران رنسانس ایجاد شد. در حدود سال های 1500 میلادی لئوناردو داوینچی نظرش به رنگ های زرد و سبز و آبی و قرمز جلب شد و این رنگ ها را همچون رنگ ها ی سیاه و سفید جزو رنگ های اصلی دانست. و سعی کرد که با ترکیب این رنگ ها ، تمام رنگ ها را بدست آورد.و بعد به خاطر تلاش داوینچی سیستم رنگ اختراع شدند. دانش امروزی ترتیب و هارمونی رنگ بر پایه آن قرار دارد.
ارسطو و افلاطون
لئوناردو داوینچی
نظریه ها به دو دسته طبقه بندی می شود ( گروه اول آرا و نظریه هایی هستند در مورد انتخاب مرجع و سیستم رنگ و گروه دوم شامل نشریه های مبتنی بر اصول و معیار های ایجاد هارمونی رنگی است)
نظرات شما عزیزان:
ثنا 
ساعت20:12---23 دی 1391
سلام
خسته نباشید. وبلاگ زیبایی دارید. فقط جسارتا یه سؤال: شما در اوایل مطلی اشاره کردید که 30000
پاسخ:حق با شماست.
درست 3000 تا 1500 است
مرسی که گفتید. سریعا تصحیح می کنم
داورپناه
ساعت16:19---29 اسفند 1390
"دوستت دارم"
چقدر دلم برايت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زيباي تو در آن جاي مي گيرد
عزيز قلب من اي کاش مي شد
اشک هاي توفاني ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در درياي غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کني
اي کاش مي شد فقط يک بار فرياد بزنم دوستت دارم
و تو صدايم را مي شنيدي
نمي دانم چطور ، کجا و چگونه بايد به تو برسم؟
اي کاش به جاي عکس زيبايت وجود نازنينت پيش رويم بود
و حرف هاي نا گفته ام را مي شنيدی
به راستي که تو اولين عشق راستينم هستي
شايد در گذشته هرگز اينچنين عاشق نشده بودم
اما؛حال خوب مي دانم
که فقط با شنيدن نام زيبايت چشمانم بي اختيار مي بارد
اي اميد آخرينم بدان که هر روز
هر ساعت و هر لحظه به در گاه آفريدگار تو دعا مي کنم
تا فقط يک بار بتوانم چشمانم را زنداني نگاهت کنم
r
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
.gif){kind=small}
تبادل
لینک هوشمند
